حلم در کلام اباعبدالله الحسین علیه السلام

حلم در کلام اباعبدالله الحسین علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه

از امام صادق (ع) روایت شده است[۱] که: امام حسین (ع) هنگام شهادت برادرشان امام مجتبى (ع) به عیادت ایشان رفتند، وقتی‌که وضع برادر را دیدند گریستند، امام مجتبى (ع) از ایشان پرسیدند: چرا گریه می‌کنی برادر، «مَا یُبْکِیکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّه‏» امام حسین (ع) پاسخ دادند: به خاطر زهرى که به تو داده‏‌اند، مى‌‏گریم. امام مجتبى (ع) فرمودند: زهرى که به من داده‌‏اند تنها اثرى که دارد فقط مرا مى‏‌کشد، ولى هیچ‌کس مانند تو نبوده و نخواهد بود «وَ لَکِنْ لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّه»؛ زیرا سى هزار نفر از امت جدمان محمد (ص) که همه ادعاى مسلمانى دارند، دست‌به‌دست یکدیگر می‌دهند تا خون تو را بریزند و از تو هتک حرمت کنند و زنان و فرزندانت را به اسیرى ببرند، و اموالت را غارت نمایند، در این هنگام لعن و نفرین بر بنی‌امیه روا گردد و از آسمان خون و خاکستر فروریزد و همه موجودات حتى جانوران بیابان و ماهیان دریا بر مظلومیت تو اشک مى‏ریزند.

حلم

حلم و بردباری ازجمله صفات اخلاقی ارزشمندی است که در همه جوامع و از همه بالاتر در مکتب اخلاقی اسلام به آن توصیه و سفارش فراوانی شده است. حلم را در زبان فارسی به بردباری و شکیبایی ترجمه کرده‌اند و به معنای خودداری نفس و طبیعت از هیجان و برآشفتگى و خشم آمده است، به‌گونه‌ای که حالت سکون، طمأنینه و صبر در مقابل ناملایمات به انسان دست می‌دهد و از سبک‌مغزی، اقدامات نابخردانه، بی‌پروایی و خشم پرهیز می‌کند. به کسی که واجد چنین خصیصه اخلاقی باشد حلیم می‌گویند.

از امام حسین (ع) روایت‌شده است که به نقل از پدر بزرگوارشان فرمودند که رسول خدا (ص) می‌فرماید: «وَ الَّذی نَفسی بِیَدِهِ، ما جُمِعَ شَیءٌ إلى شَیءٍ أفضَلُ مِن حِلمٍ إلى عِلمٍ[۲]»؛ سوگند به آن که جانم در دست اوست، هیچ‌چیز با هیچ‌چیز گِرد نیامد که برتر از گردآمدن بردبارى با دانش باشد.

در نگاه روایات اسلامی، علم به نافع و غیرنافع تقسیم می‌گردد. علم نافع علمی است که انسان آن را به خاطر خدا می‌آموزد و هرچه در آن پیش می‌رود بیشتر با مردم افتادگی می‌کند؛ اما علم غیرنافع دانش کسی است که به خاطر دنیا و منزلت یافتن نزد مردم و کسب قدرت فراگیرد. چنین کسی هر چه بیشتر می‌آموزد، بیشتر از خدا غافل می‌شود و بر مردم بزرگی می‌فروشد. بنابراین علم نافع مقدمه بندگی خداست که صاحبش را به‌سوی خداوند راهنمایی می‌کند.

از دیگر سو بنا بر حدیثی از امام صادق (ع) «الْعَقْلُ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَان‏[۳]»؛ عقل آن چیزی شمرده شده است که به‌وسیله آن خداوند بندگی می‌شود و بهشت کسب می‌شود؛ و آنچه انسان را به‌سوی خداوند سوق می‌دهد عقل اوست. با توجه به این دو دسته روایات می‌توان گفت علم نافع علمی است که موجب زیادشدن عقل بشر شود.

بر اساس این روایات و روایات دیگری که حلم را منشعب شده از عقل می‌دانند، چنانچه در حدیث جنود عقل و جهل[۴] نیز حلم از سربازان عقل به شمار رفته است، می‌توان مقصود روایت نخستین را دریافت. اینکه وقتی علم با حلم گرد هم آیند ارزشمندترین گرد هم‌آیی اتفاق افتاده است. علم نافع موجب ازدیاد عقل است و عقل حلم را فزونی می‌دهد. درواقع مقصود پیامبر از این سخن تشویق به علم نافع است، علمی که برای خدا خالصانه آموخته شود. روشن است که سخن از رشته علمی نیست و تفاوتی ندارد که در کدام شاخه علمی فعالیت شود.

در کتاب مشکات الانوار و منابع دیگری نقل شده است که امیرالمؤمنین (ع) از امام حسین (ع) پرسیدند «یا بُنَیَّ مَا الحِلمُ؟»؛ پسر عزیزم، معنای حلم چیست؟ «قالَ: کَظمُ الغَیظِ، و مَلکُ النَّفسِ»؛ گفت: فرو خوردن خشم و فائق آمدن بر نفس. آنچه از این معنی روشن است آن است که فروبردن خشم و غلبه بر نفس مربوط به زمانی است که انسان قدرت و اختیار داشته باشد. اگر کسی ناتوان باشد و قدرت اعمال خشم نداشته باشد، حلم ورزی برای او معنی ندارد و نمی‌توان گفت انسان حلیمی است. شرط حلم قدرت بر مقابله است اما فرد بردبار از این قدرت استفاده نمی‌کند و بر این خواسته نفسانی خشم و غضب پای می‌گذارد.

اهمیت حلم‌ورزی تا آنجاست که ازجمله کلمات نورانی که از امیرالمؤمنین (ع) در واپسین لحظات عمر پربار آن حضرت نقل‌شده، این است که فرمودند: «إِنْ لَمْ تَکُنْ حَلِیماً فَتَحَلَّمْ فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلَّا أَوْشَکَ أَنْ یَکُونَ مِنْهُم‏[۵]»؛ اگر بردبار نیستی خود را به بردباری وادار، زیرا کم است کسی که خود را همانند مردمی کند و ازجمله آنان نشود. امام علی (ع) در این کلام نورانی علاوه بر اینکه اهمیت حلم ورزی را بیان کرده‌اند به بیان یک قاعده کلی درباره چگونگی کسب ملکات و فضایل اخلاقی پرداخته‌اند.

انسانی که فاقد یک صفت اخلاقی است و یا درجه کمی از آن را داراست می‌تواند با استفاده از این قاعده و اینکه خود را شبیه کسانی که این فضیلت را دارا هستند، نماید، نسبت به کسب آن اقدام عملی انجام دهد.

در روانشناسی امروز، اصل تلقین به نفس ناظر به همین قاعده است که امیرالمؤمنین (ع) آن را نزدیک به ۱۴ قرن پیش فرموده‌اند. برهمین اساس امروزه روانشناسان اصل ۱۰ ثانیه را پیش از انجام هر تصمیم و یا گفتن هر سخنی پیشنهاد می‌کنند که بر طبق آن باید قبل از هر کاری و سخنی ۱۰ ثانیه صبر کرد. این ۱۰ ثانیه ساده‌ترین تمرین بردباری است.

خاتمه

این روزها کار رفته‌رفته بر اباعبدالله (ع) و اهل‌بیت و یاران مخلص ایشان سخت‌تر می‌شود. در چنین روزی که پنجم محرم‌الحرام بود راه‌های منتهی به کربلا بسته شد و دیگر اجازه نمی‌دادند کسی به کاروان امام (ع) بپیوندد.

ای حسین ای کربلا شاهی سلام اولسون سنه / اودلانان ظولمیله درگاهی، سلام اولسون سنه

عالمین جانی سوسوز اطفالیوه، قربان اولا / ای حجاز و مکه‌نین شاهی، سلام اولسون سنه

قویدولار یالقوز سنی اولمازدی کیمسه یاورون / ائتمه‌دی بیر کیمسه همراهی، سلام اولسون سنه


[۱] أمالی صدوق، ص ۱۱۶
[۲] أمالی صدوق: ص ٣٧١
[۳] اصول کافی، ج ۱، ص ۸
[۴] اصول کافی، ج ۱، ص ۲۴
[۵] نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، ص ۳۹۶

این نوشته در صفحه ۷ شماره ۲۲۹۶ روزنامه سرخاب مورخه ۲۷ مهرماه ۹۴ به چاپ رسیده است.

دیدگاهتان را بنویسید