کتاب اصول و فنون پژوهش (در گستره دین پژوهی) اثر آقای دکتر احد فرامرز قراملکی دانشیار دانشگاه تهران به سفارش معاونت پژوهش حوزههای علمیه تدوین و به چاپ رسیده است. کتاب مزبور اثری است، در نوع خود نو و بدیع که خلأ آن در حوزه دینپژوهی برای همه دینپژوهان و کاوشگران عرصه مطالعات دینی محسوس بود.
این کتاب در پنج بخش و بیست اصل تحت عناوین زیر تدوین شده است:
بخش اول: پژوهش و بهره وری آن، با ۶ اصل بخش دوم: اصول و فنون تشخیص مسأله، با ۵ اصل بخش سوم: اصول و فنون تعریف، تحلیل و نقد، با ۵ اصل بخش چهارم: رویآوردها و روشها، با ۴ اصل بخش پنجم: نمونه ای از دینپژوهی روشمند و فرایند تدوین مقاله پژوهشی.
در مقدمه چاپ دوم این کتاب ارزشمند میخوانیم:
«علم از مسئله فربه شود و حل مسئله -در مفهوم علمی آن- محتاج مطالعات نظام مند است. پژوهش علاوه بر حل مسئله، به طرح و ظهور مسائل نیز مدد می رساند. محققان در تحقیقات خود بر مسائل فراوان وقوف می یابند. پس مسئله در دانش، محفوف به مطالعات سابق و لاحق است. پژوهش در پی حل مسائل علوم به تولید دانش می انجامد، اعم از آنکه به عنوان پژوهش اصیل، مسئله ای نوین را به بررسی بپردازد و یا به عنوان فرایند بازپژوهشی، مسئله ای رایج در محافل علمی را در شرایط نوین و یا با فرضیه های جدید مورد آزمون و بررسی قرار دهد. مطالعات مروری نیز به ویژه در مفهوم جامع نگر آن می تواند مرزهای دانش را توسعه دهد. در چنین پژوهش هایی طرح مسئله ای رایج مورد تحقیق قرار می گیرد و پاسخ های مختلف بر آن و نظریه پردازی های مختلف درباره آن ارزیابی می شود و محقق در نهایت به ارائه پاسخ نوین، یا بازسازی یکی از پاسخ ها یا کشف رخنه ای منطقی در ساختار مسئله دست می یابد. آنچه امروزه مطالعات مروری جامع (over review) خوانده می شود، به شیوه کار گروهی، سبک رایج بسیاری از دروس خارج فقه و اصول در حوزه های علمیه است. گستره فراخ دامن و وسیع مطالعات دینی، مجال فراوانی را برای پژوهش های اصیل، بازپژوهی و مطالعات مروری به میان آورده است. از طرفی شاخه های بسیار متنوع این گستره از مطالعات تجربی دین، مانند روان شناسی دین و جامعه شناسی دین تا مطالعات تحلیلی، تطبیقی، میان رشته ای و نیز مطالعات درون دینی مانند فقه، تفسیر، قرآن پژوهی و امثال آن فرصت توسعه مطالعات دینی را فارهم ساخته است. و از طرف دیگر، دوره های مختلف تحصیلات عالی مانند تحصیلات تکمیلی دانشگاه ها و سطوح سه و چهار یا دوره های دروس خارج و نیز محافل و مؤسسه های پژوهشی فراوان، توسعه کمی مطالعات دینی را در پی داشته است. امروزه محققان فراوان در پی تدوین پایان نامه های تحصیلی واجرای طرح های تحقیقی به تتبع در شاخه های مختلف دین پژوهی می پردازند. با چنین وسعتی، توقع می رود که در مطالعات دینی با توسعه فراوان و تولید علم پرشتاب مواج باشیم.در حالی که میزان حضور نتایج تحقیقات در این عرصه در سمینارهای علمی بین المللی و مجله های علمی پژوهشی نمایه شده است، در نمایه های بین المللی و حتی مجله های علمی- پژوهشی داخلی رضایت بخش نیست. در مطالعات دینی فقدان روش و چارچوب نظری معین، فرصت ها را از بین می برد و یا در مواردی به تهدید تبدیل می کند. کارایی و اثربخشی مطالعات دینی، مانند هر گستره دیگر مرهون توسعه روش شناسی آن است. به دلیل فقدان چارچوب نظری مدون و روش شناسی مستقل در بسیاری از مراکز پژوهشی، شاخص ها ضوابط و روش شناسی علوم دیگر بر گستره مطالعات دینی سیطره یافته و اثربخشی و کارایی را در این گستره تقلیل داده است.دو اثر روش شناسی مطالعات دینی، (چاپ اول، مشهد، ۱۳۸۰، ترجمه به عربی، بیروت ۲۰۰۲ میلادی و تحریر نو با افزایش فراوان، مشهد، ۱۳۸۵ و اصول و فنون پژوهش در گستره دین پژوهی (قم،۱۳۸۳) پاسخ به چنین نیاز و رخنه معرفتی است. رخنه ای که مانع توسعه مطالعات دینی بود. روی آورد نویسنده در هر دو کتاب آسیب شناسانه است. تأمل در خطاهای روشی و تبدیل آنها به مواضع معین و ارائه اصول و ضوابطی برای پیشگیری از آنها سه عنصر اصلی بوده است. خطاهای روشی به طور عمده در سه گونه متمایز قابل تقسیم اند: فقدان تصور کامل و رسا از انواع پژوهش ها و روی آوردهای پژوهشی و تحویلی نگری در این مقام، نخستین خطای زیانبار اسن. به عنوان مثال، تصورهای تحویلی نگر در تعریف مطالعات تطبیقی مانع اخذ جهت گیری اثربخش و روش های مناسب در چنین مطالعاتی می شود. عدم تدوین فرایند مطالعاتی از مرحله نخست تا مرحله پایانی در هر یک از روی آوردهای رایج در مطالعات دینی سبب دومین خطای روشی است. در باب مطالعات پدیدارشناختی فراوان شنیده ایم اما کمتر فرایند عملیاتی آن را از آغاز تا انجام ترسیم کرده ایم. سومین گونه خطای روش ناشی از فقدان فنون لازم در هر یک از روی آوردها است.به عنوان مثال، در فرایند تطبیقی مرحله گذار از موارد شباهت و تفاوت ظاهری به مواضع خلاف و وفاق واقعی (مرحله ای که محقق را از ظاهرگرایی مصون می سازد) محتاج به کار بستن فنون خاصی است. تقسیم بندی خطاهای روشی برحسب عوامل آنها، به تنهایی، مصونیت از آنها را به ارمغان نمی آورد بلکه باید در هر مورد به تحلیل مواضع خطا و بیان شیوه های پیشگیری و درمان نیز پرداخت. آسیب هایی چون درآمیختن یافته (داده) با اطلاعات، خلط مشکل با مسئله، مسئله پنداری مبانی، درآمیختن توصیف و تبیین، هدف انگاری مقایسه در مطالعات تطبیقی، اخذ تتبع چندرشته ای به جای مطالعات میان رشته ای، اخذ پیشه شناسی به جای مطالعات تاریخی در مفهوم شناخت سلف در پرتو خلف مواضع مختلفی از خطاهای روشی اند که پژوهش های این حوزه معرفتی را از باروری دور ساخته اند. روی آورد آسیب شناسانه نویسنده سبب شد تا هر دو اثر به جای ترجمه از الگوهای پژوهشی مغرب زمینان و البته با بهره گیری از آنان به تأسیس و توسعه روش شناسی گارآمد در مطالعات دینی در فرهنگ اسلامی نزدیک گردد و به همین دلیل اقبال فراوانی را از جانب استادان، محققان، طلاب سطوح سه و چهار و دانشجویان تحصیلات تکمیلی را برانگیخت. این اقبال از حد ابتیاع کتاب فراتر رفت و به برگزاری کارگاه های روش تحقیق برای همکاران، استادان و محققان، اخذ اصول و فنون پژوهش به منزله متن درس روش تحقیق در کارشناسی الهیات و اخذ روش شناسی مطالعات دینی به منزله متن درس در کارشناسی ارشد از جانب بسیاری از دانشگاه ها و مراکز پژوهشی و بالاخره نقد و معرفی کتاب در نشریه های مختلف انجامید. چنین اقبالی هم ترغیب کننده بود و هم آموزنده. آن از طرفی نشان می داد که هر دو اثر در رصد کردن رخنه معرفتی موفق بوده اند و از طرف دیگر رخنه ها و کاستی های آنها را نیز مکشوف می ساخت. نخستین رخنه ای که پس از اقبال به روش شناسی مطالعات دینی هویدا شد، نیاز به اثر دیگری در همین زمینه بود که بتواند مباحث نظری آن کتاب را به صورت عملیاتی و کاربردی درآورد. اصول و فنون پاسخ چنین نیازی بود. بنابراین، روش شناسی مطالعلات دینی با روی آورد نظری و اصول و فنون با جهت گیری کاربردی و عملیاتی مکمل یکدیگرند. رخنه دیگری که در پرتو اقبال محققان و منتقدان به این دو اثر مکشوف شد، نیاز به مثال ها و تمرین های فراوان از رشته های مختلف گستره دین پژوهی است. اگرچه در جای جای متن، به ذکر نمونه پرداخته شده است اما مجال تمرین و مشارکت ایجاد نشده است. این نقیصه، با نگارش کتاب کار رفع می گردد که امیدوارم همراه با چاپ سوم تقدیم گردد. استادانی که این دو اثر را در کلاس ها و کارگاه ها به منزله متن درسی مورد بررسی قرار داده اند و یا بر آنها نقد نوشته اند. نویسنده را مرهون لطف خود قرار داده اند. هرگونه نقدی بدون تردید بازسازس و تکمیل برنامه روش شناسی مطالعات دینی را استمرار می بخشد. همچنین ترغیب مدیران پژوهشی را ارج می نهم. پایان سخن، همچون آغاز آن، حمد خداوند مهربان است. توجه نگارنده به ضرورت پرداختن به روش شناسی در گستره مطالعات دینی چیزی جز توفیق الهی نیست و اگر در این تلاش علمی، خلاقیتی و یا کامیابی حاصل بوده است، جز با یاری خداوند مهربان میسور نبوده است. همچنان از روزگار نوجوانی این دعا را زمزمه می کنم که خداوندا من و همه دوستداران معارف اسلامی را مصداق این کلام نورانی قرار بده: مَن اَخلص لِله اَربعینَ صباحاً فجّر الله ینابیعَ الحکمه من قلبه الی لِسانِه.»